واقعا برام خیلی عجیبه که می دونم گناهه ولی می کنم. چرا؟

سلام بازم یه سلام دیگه خدمت شما دوستای عزیزم خوبین؟

امیدوارم باشین بازم خدمت رسیدم ولی با تسلیت اول هرچیزمحرم را به شما تسلیت می گویم.

میدونید: برای آنکه باورمون بشه چقدر گناه کاریم چه کار باید بکنیم ؟

نباید به اهل دنیا نگاه کنیم بلکه باید به اهل راه نگاه کنیم تا بفهمیم که چقدر عقب مانده ایم ...

می خواستم از عشق بنویسم گفتم نه ...می خواستم از عرفان بنویسم گفتم نه ...کمی فکر کردم با خودم گفتم مگه علاقه من به خدا عشق نیست پس تصمیم گرفتم عشق و عرفان را با هم بنویسم چون خدا هم عشقه.

عشق آنست که به یار خود بنگری ... به برکه ای زیبا با آبهایی آبی که از شیاری می ریزد که سر آن بر روی ابر های جاری شده کبوتر هایی که بر بالای سر دو یار پرواز میکنند و مرغابی هایی که با هم شنا می کنند و در ایستگاه می ایستند و ما را سوار می کنند.

من از عشق می گویم عشقی که شروعی دارد ولی پایانی ندارد عشق که چون تیر در قلب فرو رفته و در آنجا می ماند و دیگر علاجی برای در آوردن تیر نیست و هنگامی که درختان سرود عشق را می سرایند و نغمه شادی دم می زنند و آنگاه که سیب ها از درختان می افتند و بر کلمه معنی دار عشق نوشته شده است و انگاه که فقط یه گاز از این سیب ها را می زنید در عشق وا می شود و ما را با تمامه سختی هایش تنها می گذارد.

خیلی دوست دارم عشق من!

نمی دونم شاید شما هم طعم این سیب را چشیده باشید من که چشیدم

شما چقدر خدا را دوست دارید؟ *** شاید شما کسی را دیده باشید که به خاطر اینکه عشقش تنهاش گذاشت بخواد خودکشی کنه ولی کاره خوبی نمی کنه به نظر من آدم به خاطر خدا بمیره بهتره تا بنده خدا

عشق خوبه ولی وقتی تموم میشه حاصلی جز مرگ نداره خیلی جالبه شروعی زیبا پایانی مرگبار اما من یه راه می دونم که پایانش خوبه سعی کنید به عشق خدا بمیرید نه بنده خدا شما هم موافقید؟

اگر نظر منو در مورد عشق بخواین من می گم عشق قدم زدن زیر باران و خیس شدن نیست عشق آنست که یکی برای دیگری چتر شود و ان یکی هیچ وقت نفهمد

اره عشق اینه

حالا به اخر وبلاگ مهمترین قسمتش رسیدیم یعنی 5 سوال با این تفاوت که من جوابو نمی دم چون ارزشش به اینه که رو این سوالات فکر کنید

خدا؟ تنها سوالی که هیچ کس نمی تواند جوابش را بده

1-خدا یعنی چی؟

2-خدا یعنی کی؟

3-مگه خدا مالک همه چیزای انسان نیست؟ مگه خدا به ما اعتماد نکرده و این چیزا را در اختیار ما گذاشت؟ ما چرا نباید امانتدار خوبی باشیم چرا از چشم و عقل و زبونمون درست استفاده نمی کنیم؟

4-تا حالا فکر کردید چرا خداوند ما را انسان افرید حیوان نیافرید؟ چرا؟

5-مگه خدا بی نیاز مطلق نیست پس چرا میگه بپرستیمش؟

سالخورده ها معمولا وقتی با هم حرف میزنند می شینن و می گن کاش جوون بودیم و این کارو اون کارو میکردیم پس شما اگه جوون هستید بیایید تو جوونی مون کارهایی را بکنیم تا پیر شدیم هیچوقت حسرت اون موقع را نخوریم

Ok  بای

از عشق مگر هراس داری دلدار ******* عاشق شدن آسان هست ماندن هست سخت

 

نظرات 14 + ارسال نظر
داداش آرش جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:21 ب.ظ http://zendeghi.blogfa.com

سلام
خوبی عزیزم
خیلی زیباست
من درباره عشق چیزی نوگم
فعلا عزیزم

حکیم جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:51 ب.ظ

رضا جان نمی دونم چرا نظرات منو پاک میکنی اما خوبی کارات اینه که یه پایه ثابت به نام حکیم حتی برای این اراجیف پیدا کردی . راستی تا کلاس چند درس خوندی؟ مامانت برات املا نمی گه؟ خوبه یه کم رو زبان فارسیت کار کنی . تو می دونی عشق چیه؟ حاضرم سرم رو بدم که نمی دونی . آدمایی تو سن تو با دیدن چن تا نشونه عقشولانه فکر می کنن عشق رو درک کردن . موفق باشی در هر حال ...راستی خودت نشستی تا حالا به اون سوالا جواب بدی؟ اگه می دادی من بهت الان گیر نمی دادم چون تو هم کارای بد بد می کنی ... بهتره نظرمو پاک نکنی و بهش جواب بدی . البته به من نه ، به خودت جواب بده .

سلام خوبی حکیم جان
از نظرت ممنونم
اره من خیلی به این سوالات فکر کردم و به جواب هم رسیدم شما رسیدید؟
راستش من اولش از تو متنفر بودم ولی به حرفات فکر کردم ببینم واقا معنی عشق را می دونم به این نتیجه رسیدم که اره تو منو مجبور کردی که خیلی به عشق فکر کنم
ولی ادم جالب و سمجی هستی خوشم اومد
منتظر نظراتت هستم
راستی اگه میشه به ایدی من پی ام بده کارت دارم
good_boy4065
منتظرم
بای

محمد شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ق.ظ

ببین حکیم آره با توام دیگه داری خونمو به جوش میاری
اااا بچه پورو د روتو کم کن دیگه
به جان خودم دفعه بعد این چرت و پرت ها رو ببینم ایدیتو هک میکنم
یعنی میترکونم
افتاد .
babay

حکیم شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام به دوستان . من چیز بدی گفتم مگه؟ من کلا اینجوریم . دست خودم نیست . با رضا می چتم ببینم چطور می شه مشکل رو حل کرد . از محمد جان هم می خوام که عصبانی نشن . ممنونم بای .

در اوج تنهایی شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:51 ب.ظ http://Parinaz.persianblog.com


و بدان که سینه تو نیز آسمانی لایتناهی است با قلبی که در آن، چشمه خورشید می جوشد و گوش کن که چه خوش ترنمی دارد در تپیدن : حسین، حسین، حسین، حسین. نمی تپد. حسین، حسین می کند!

azita شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:14 ب.ظ

4- choon havasesh nabood vaghti dasht miafarid eshtebah shood

حکیم شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ب.ظ

پی ام دادم جوابی نشنیدم . لطفا جوابی نده چون فضای مسنجرم رو برای آف یه نفر مهم احتیاج دارم . چند روز بعد که سرم خلوت تر شد میام ادتون می کنم با هم می حرفیم . درسا بد جوری به من فشار آورده . راستی چقدر هوا خواه جون جونی داری ... محمد ، آزیتا ... برام جالب شد . من بابلسری نیستم وگرنه همدیگه رو می دیدیم حتما گرچه از دور می شناسمت . فقط بگم آقا رضا عشق مثل ویروسه !! تا میزبان داره وجود داره اگه میزبان نداشته باشه می میره . در مورد سوالات هم بگم که :میگن العالم محضرالله ... ! فقط بگم که هر کاری که یه نفر دیگه رو ناراضی کنه گناه محسوب می شه حتی اگه دیدن دزدکی لیست مسنجر دختر بغلی تو کافی نت برای اد کردن اون باشه ... حتی اگه از اگزوز ماشینت دود بیاد بیرون هم گناهه ... و بلعکس یه لبخند زیبا به دوستا هم می شه که ثواب باشه ... حوزه گناه و ثواب خیلی وسیعه . مواظب باش...

شادی(فرزند آتش) یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.fire-girl-no1.blogfa.com

سلام خوبی؟ چه خبر ؟داداش گلم مرسی که اومدی

سانای دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.sanay.blogfa.com

سلام
دوست عزیز وبلاگ بسیار خوبی داری
من اپ می کنم که قشنگ مطالع کنم
منتظرم
یا علی..

عسل دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ب.ظ

سلام عزیزم هیچکسی نمیتونه خدا رو توصیف کنه هیچکس

*مهتاب* سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:00 ب.ظ

داداش خوبم سلام
متنت رو خوندم . خیلی ساده و صادقانه اون چیزی که تو ذهنت می گذره رو بیان کردی عزیزم . این خیلی خوبه ... اینکه به درونت اجازه بدی پرنده ی ذهنت رو پرواز بده و افکارت رو پر از سوالهای مهم کنه .
سوالهایی که باز اگر اونقدر بگردی جوابش و باز تو درون خودت پیدا می کنی اما زمان می بره و در طی این زمان درونت اونقدر رشد میکنه که خودت به اونچه که باید می رسی.
آدما دائم در حال تغییر و تحول اند و ذهنیاتشون با توجه به رشد درونشون متفاوت میشه پس اگر آدم از اول هدفش معلوم نباشه تو این سیر تحولی دچار بحران میشه ... بحرانی که خیلی از جوونا الان در گیرشن ... یه جور حیرونی ... سردرگمی ...
خوشحالم گلم ... که می بینم تو شروع این تحولاتت هدفت رو مشخص کردی ... می خوای بشناسی ؟ پس برو جلو ... این سوالایی که امروز برات بوجود میاد افق هایی رو می خواد در آینده برات روشن کنه ... هیچ کس نمی تونه جواب قانع کننده ای بهت بده مگر درونه بیدار و هوشیار و خودساخته ی خودت . بخواه که دونت رو بسازی . .. کاری که هممون باید کنیم . مخالف و منتقد همیشه هست ... اونا مثل تلنگرهایی هستن که تو رو به هدفت دقیق تر می کنن . همیشه اونایی که تاییدت می کنن عامل پیشرفت نیستن. دوست خوبمون حکیم هم خیلی میتونه کمکت کنه . کسی که عیب کارت رو از دید خودش میگه یعنی می خواد تو بهتر از قبل باشی . ما نمی تونیم بگیم همه کارمون درسته و هیچ اشتباهی نمی کنیم . پس به منتقدها همیشه نیاز داریم .
عزیزم ! عباراتت زیباست . نشون میده درونه پر تلاطمی برای عشق ورزیدن به مبدا هستی داری . عزیزم هر چقدر شناختمون از اون بالاتر بره عشقمون هم وسعت پیدا میکنه . درسته که خدا اونقدر بزرگ و بی همتاست که وصف ناشدنیه اما ما با ظرفیتهای درونیمون می تونیم از این دریا سهمی داشته باشیم .
عزیزم برو دنبال اینکه بدونی فلسفه ی خلقت انسان چیه ؟ اینکه دلیل پرستش چیه ؟مسئله ی امانتداری و خوب بیان کردی . ببین چه طوری می تونیم امانتدار خوبی باشیم ...
داداشم بدون شناخت این چیزا مرحله به مرحله اس اما بدون لازمه ی رسیدن بهش یه خواست محکم درونیه . کافیه چند قدم بری و هیچ وقت خسته نشی. خیلیا ممکنه تو رو مسخره کنن اما همونهام پیامی برات دارن . همین اول یه کتاب بهت معرفی می کنم اون و بخونش .با یه زبون ساده و شیوا برای خیلی از سوالات جواب داره که البته مرحله ی اولشه . من این کتاب و به خیلیا توصیه کردم تو هم بخونش عزیزم. «غرق در نور » نوشته ی - بتی جی ایدی - حتما بخونش .
موفق باشی داداش خوبم.

حکیم سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام . همه چی تموم شد ... بابای

عمید سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.amid2005.blogfa.com

سلام من از طریقه دوستتون که در اد لیستم بود اومدم وبلاگتون الان وقت نکردم که متنتون رو بخونم ولی شما به من سری بزن ممنون می شم قربانت در مورد تبادل لینک هم فکر کن ممنون می شم

رزا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام مطالبت صادقانه و ساده هست یه نظر داشتم ( اگه بتونی تو وبلاگت از نوشته ها و عقاید نویسنده هایی مثله علی شریعتی و صادق هدایت و ... استفاده کنی فکر کنم وب لاگت جذاب تر بشه ) در مورد سوالایی هم که مطرح کردی بگم که سوالات انقدر تکراریه که اصلا ذوقی برای جواب دادنش نیست سعی کن سوالات طوری باشه که ارزش فکر کردنو داشته باشه در اخر امیدوارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد