پشت این پنجره ها دل می گیره ** * **غم و غصه دل و تو می دونی

وقتی از بخت خودم حرف میزنم** * **چشام اشک بارون میشه تو می دونی

عمریه غم تو دلم زندونیه ** * **دل من زندون داره تو میدونی

هر چی بهش میگم تو ازادی دیگه** * **میگه من دوست دارم تو میدونی

میخوام امشب با خدا شکوه کنم ** * **شکوه های دلم و تو میدونی

بگم ای خدا چرا بختم سیاست ** * **چرا بخت من سیاست تو میدونی

پنجره بسته میشه شب میرسه ** * **چشام اروم نداره تو میدونی

اگه امشب بگذره فردا میشه ** * **مگه فردا چی میشه تو میدونی

 

 

ای کبوتران اسمان سرنوشتم کجایید؟ ***تنهاییم بیشتر و بیشتر شده و افتاب دلم دیگر طلوع طلوع نمی کند***ای یاسهای باغ سرنوشتم کی می توان همرنگ شما شد؟ *** می خواهم با پرستوهای مهاجر همسفر شوم و به جایی بروم که چراغ امید در قلبها روشن باشد

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

خوبین؟ ببخشید دیر خدمت رسیدم چون کامپیوترم مشکل پیدا کرده بود و سایت باز نمی کرد خلاصه شرمنده!

چه ساده پاک و بی الایش زندگی را به اشیانه می بردیم وقتی که شکوفه ای از حضور و تجلی بر شاخه احساسمان می روید تنها تنهاییمان را گلهای عاشق تزیین می کردند اما...  و اکنون مثل کبوتری بی پرو بال حسرت پرواز هایی را دارم که... اما سوگند به لحظه های پاک انتظار صبر می کنم تا عشق در منتهای خود بشکفد

تو وبلاگ یکی از عزیزانم یعنی ابجی مهتابم خونده بودم که دل های شکسته را یه جا جم می کنن و به قول بچه ها گفتنی تعمیر می کنن. از این نوشته خیلی خوشم اومد و یه سوالی برام پیش امد اخه به نظر شما دل شکسته تعمیر میشه؟ اول از هر چیز باید دنبال تکه هایش بگردیم بعد اونا را سر جاش بذاریم بعد از اون چی کار باید کنیم؟ حتما بعضی از شما میگین با چسب رازی همه چیز می چسبه ولی نه این یه چیز نمی چسبه

جمعا شبا خسته از تاریکی کوچه های غربت روی سجاده می نشینم و یادت را در دل زنده می کنم دانه های تسبیح را به هم میزنم و نامت را تکرار می کنم سجاده غرق اشک انتظار می شود

یا حق